یسنایسنا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

.♥.♥.♥. نی نی مامی .♥.♥.♥.

این بچه فقط مال منه!

1392/8/18 16:25
نویسنده : ♥مامی♥
2,251 بازدید
اشتراک گذاری

این بچه فقط مال منه!

برخی مادران نگران بیمار شدن فرزند‌شان با دست‌های آلوده دیگران هستند و برخی هم از افتادن و آسیب دیدنش نگران می‌شوند. اگر شما هم چنین حسی دارید و می‌خواهید بدانید که تا چه اندازه منطقی و تا چه میزان وسواس‌گونه است، در ادامه این مطلب با ما باشید.

ترس از اینکه کسی این نوزاد دلبند‌ را در آغوش بگیرد، موضوعی است که بسیاری از مادران را کم و بیش با خود درگیر می‌کند. گاهی مادران حق دارند و گاهی نگرانی‌شان، به خاطر اضطرابی است که سال‌ها همراه‌شان بوده است. برخی مادران نگران بیمار شدن فرزند‌شان با دست‌های آلوده دیگران هستند و برخی هم از افتادن و آسیب دیدنش نگران می‌شوند. اگر شما هم چنین حسی دارید و می‌خواهید بدانید که تا چه اندازه منطقی و تا چه میزان وسواس‌گونه است، در ادامه این مطلب با ما باشید.
 

در دل مادر‌های نگران چه می‌گذرد؟

گروه اول: در برخی از مادر‌ها، ترس از اینکه فرزند‌شان دچار اتفاق بدی شود یا صدمه‌ای ببیند، منشا این نگرانی است. این مادر‌ها حتی به همسرشان هم در این مورد اعتماد ندارند و گمان می‌کنند که او با بغل کردن نوزاد به شکلی نادرست، به فرزندشان آسیب می‌زند. آنها همیشه به محض اینکه کسی فرزندشان را بغل کند با خود می‌گویند مبادا بچه از بغلش بیفتد! نکند گردنش را بد بگیرد!

گروه دوم: این مادران نوعی حالت ناامنی را همراه خود دارند. آنها همیشه از اینکه فرزندشان دچار ترس و وحشت شود نگرانند. به همین دلیل نوزاد‌شان را همیشه در آغوش خودشان نگه می‌دارند و دوست ندارند فرزندشان از آنها دور شود. آنها دنیا را جای ناامنی نمی‌بینند و تنها زمانی احساس آرامش و امنیت می‌کنند که خودشان با تمام هوش و حواس، مراقب او باشند.

گروه سوم: مادران این گروه افراد وسواسی هستند که همیشه نگران مریض شدن نوزادشان​اند. چنین نگرانی اغراق شده و غیرقابل کنترلی به وسواس این مادرها برمی‌گردد. وسواسی که حتی قبل از به دنیا آمدن فرزند در آنها بوده و امروز خود را به این شکل نشان می‌دهد.

گروه چهارم: در بررسی نگرانی مادران، فرهنگ را نباید نادیده بگیریم. ما در فرهنگی بزرگ شده‌ایم که احساس مالکیت در آن بسیار پررنگ است. این احساس مالکیت در رابطه مادر و فرزند هم خود را نشان می‌دهد؛ مادر دوست ندارد فرزندش که دارایی شخصی اوست مدام در آغوش دیگران قرار بگیرد و به همین دلیل تماس دیگران با نوزادش در او احساس ناخوشایندی ایجاد می‌کند.

همیشه بهانه‌ای دارند

نگرانی مادر‌ها را در برخی موارد می‌توانیم طبیعی بدانیم. اما در موارد دیگر، مادر به شکلی اغراق شده دچار هراس و اضطراب می‌شود و دوست ندارد کسی به این دارایی عزیز نزدیک شود. این‌ها همان مادرانی هستند که نمی‌گذارند فرزند‌شان به مهدکودک برود، چون می‌ترسند مریض شود. اما در واقع مریض شدن بهانه است و دور شدن بچه- حتی اگر با چند متر فاصله از آغوش‌شان باشد- برای آنها بسیار نگران کننده است. البته این مادران حاضر نیستند بپذیرند که رفتار‌شان وسواسی و اغراق شده است و همیشه توجیه‌هایی برای تبرئه کردن خود دارند.

نتیجه: تماس فرزند این مادران با دنیای بیرون به مرور کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شود و نتیجه حساسیت‌های آنها، چیزی نيست جز تبدیل شدن فرزندشان به کسی که دنیا را به شکل واقعی تجربه نکرده و در نتيجه قضاوتی واقعی نسبت به آدم‌ها و شرایطی که در آن قرار می‌گیرد، ندارد.

مادر قانون‌مند یا مادر وسواسی؟

در مورد ترس‌های این مادران، قبل از هر قضاوتی، باید منش و تفکر خود مادر را در نظر بگیریم. در برخی موارد زنان برای محدوده خانه‌شان قوانینی را وضع می‌کنند. برای مثال دوست ندارند کسی با کفش وارد شود یا با دست‌های کثيف به غذاها و وسایل دست بزند. این مادران در مورد فرزندشان هم چنین قانون‌هایی وضع می‌کنند و برای مثال انتظار دارند کسی با دست‌های آلوده فرزند‌شان را نبوسد. اما گاهی رفتار مادر از حد این قانون‌های محدود فراتر می‌رود. چنین افرادی همیشه مضطرب هستند و برای تخلیه اضطراب‌شان به دنبال موردی در رفتار دیگران می‌گردند.

نتیجه: فراموش نکنید که ما نمی‌توانیم بچه​ها را از تجربیاتی که دارند منع کنیم و این وظیفه مادران است که محیط امن و مناسبی را برای ارتباط بچه با دیگران و بروز حس کنجکاوی فراهم کنند. نباید این واقعیت را نادیده گرفت که بچه‌ها کنجکاو و جستجوگر هستند و کم کم برای کشف دنیای بیرون سراغ آدم‌های دور و برشان می‌روند. اما منع مادر می‌تواند راه را برای این کشف سد کند. البته نیازی نیست که مادر با حرف زدن فرزندش را از این جست و جو منع کند بلکه رفتارهای غیرکلامی او هم در این زمینه تاثیرگذار است. این موضوع را از یاد نبرید که بچه‌ها در آغاز جست و جوی‌شان، چند قدم به جلو می‌روند و بعد برای گرفتن تایید مادر، به سمت او نگاه می‌کنند اما اگر نوزادی احساس کند که مادرش با این رفتار دچار اضطراب شده، دیگر محیط را برای کشف کردن امن نمی‌بیند. این بچه‌ها در بزرگسالی هم دنیا را ناامن می‌بینند و همیشه نگران اتفاقات ناگوار خواهند بود.

مشکل از خودتان است

مادرانی که به خاطر حس مالکیت، دوست ندارند کسی فرزند‌شان را در آغوش بگیرد، بهتر است نگاهی به دیگر جنبه‌های زندگی‌شان بیندازند. آیا آنها در دیگر ابعاد زندگی‌شان هم چنین حسی دارند؟ برای مثال گوشه‌ای از خانه را متعلق به خود می‌دانند و حتی دوست ندارند همسرشان به آن محدوده پا بگذارد؟ یا اینکه از قرض دادن وسایل‌شان به دیگران دچار اضطراب می‌شوند و به خاطر اینکه وسایل خانه‌شان آسیب نبیند، کمتر مهمان دعوت می‌کنند؟ در بعضی موارد هم  این آدم‌ها رازهای زیادی را در خود دارند که با هیچ کس آنها را به اشتراک نمی‌گذارند و در زندگی‌شان حتی یک فرد قابل اعتماد نیست که حرف دل‌شان را به او بگویند.

نتیجه: این آدم‌ها دچار احساس ناامنی هستند که باید هرچه زودتر برای خلاص شدن از آن تلاش کنند. چراکه در غیر این صورت نه‌تنها زندگی سختی را برای خود ایجاد می‌کنند بلکه این حس را به فرزند‌شان هم انتقال داده و او را از به اشتراک گذاشتن زندگی و احساساتش با دیگران می‌ترسانند. چنین ترسی می‌تواند فرزند آنها را منزوی کرده و احساس اینکه دنیا و آدم‌هایش غیرقابل اعتماد و خطرناکند را به او منتقل کند.
 

به‌جای پدرت، تو کنارم باش

این مادران را می‌توان از منظر روانکاوی تحلیل کرد. باید به این موضوع توجه داشت که زمانی این فرزند بخشی از بدن خود مادر بوده است و مادر بچه را جزئی از وجود و متعلق به خودش می‌داند و جدا کردن او از بدن خودش، به مادر احساس ناامنی می‌دهد. گروه دیگری از مادران هم به خاطر رابطه ناامنی که با همسرشان دارند به این وضعیت دچار می‌شوند. آنها از ماندن همسرشان در کنار خود مطمئن نیستند و چون نمی‌توانند حس امنیت را از همسرشان دریافت کنند، برای گرفتن این حس از فرزندشان تلاش می‌کنند و بیشتر از حد طبیعی او را در کنار خود نگه داشته و با دور شدنش دچار اضطراب می‌شوند.

همیشه نگرانید یا گاهی؟

در مورد این مادر‌ها نمی‌توان حکم دقیق و باید و نبایدی صادر کرد. تنها می‌توانیم بگوییم که اگر رفتار مادر رفتار شایعی باشد، نیاز به بررسی بیشتر و حتی درمان دارد. اگر مادری به دلیل خصومتش با فرد دیگر دوست ندارد نوزادش توسط او در آغوش گرفته‌شود، نمی‌توان این مادر را دچار وسواس و اضطراب دانست اما اگر او چنین رفتاری را به موارد بسیاری تعمیم دهد، باید موضوع را بیشتر بررسی کرد.

از متخصص کمک بگیرید

اگر مادری احساس کرد با حضور دیگران در کنار فرزندش دچار اضطراب می‌شود، بهترین و موثرترین راه برای از بین بردن این حالت، بررسی موضوع با کمک روانشناس یا روانکاو است. مادر باید آگاه شود که این اضطراب و نگرانی از چه چیز ناشی می‌شود و با از بین بردن عامل اصلی، شرایط را برای خود و فرزندش آسان‌تر کند. نباید فراموش کنیم که یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که در ارتباط مادر و نوزاد مورد توجه قرار می‌گیرد، هیجانات سالم مادر است و مادری که بتواند آموزش‌های لازم را دریافت کرده و هیجاناتش را تحت کنترل خود دربیاورد، فرزندی سالم‌تر را هم به جامعه معرفی می‌کند. هیجان سالم، یعنی احساس هیجانی که نقطه شروع و پایان دارد و فرد با کمک آن می‌تواند مشکلی را حل کرده و کاری را به انجام برساند. پس هر مادری برای رسیدن به چنین هیجان‌هایی باید تلاش کرده و در صورت نیاز از متخصص کمک بگیرد.

حس‌تان را قورت ندهید

در بعضی موارد مادران تلاش می‌کنند تا با نادیده گرفتن احساس اضطراب‌شان، ارتباط بهتری با دیگران برقرار کنند. این مادران در زمانی که فرزندشان توسط دیگران در آغوش گرفته می‌شود، مضطرب و نگران می‌شوند اما حس‌شان را بروز نداده و در خود نوعی هیجان منفی ایجاد می‌کنند. اما نباید از یاد برد که مادر با پنهان کردن چنین حسی، آن را از بین نمی‌برد و این هیجان منفی را ناخواسته به فرزندش هم منتقل می‌کند.

به نابلد‌ها یاد دهید

نمی‌توان همه نگرانی مادر‌ها را ناشی از وسواس یا مشکلات اضطرابی دانست. در برخی موارد هم مادر حق دارد و اشتباه اطرافیان ممکن است به نوزاد صدمه بزند. در چنین شرایطی سالم‌ترین رفتار بیان موضوع است و مادر هرگز نباید به خاطر دیگران خود خوردی کرده و با ایجاد هیجان منفی هم خود و هم فرزندش را مضطرب کند. البته رفتار مادر با اطرافیان هم به محیط و شرایطی که در آن قرار دارد بستگی دارد و نمی‌توان توصیه کلی‌ در این زمینه صادر کرد. بهترین راه این است که مادر با لحن آرام و با توجه به شرایط و روحیات طرف مقابل راه درست را به او پیشنهاد دهد.

پسندها (1)

نظرات (1)

مامانی
19 خرداد 93 19:58
سلام.توفیق الهی نصیبتان شده شریف بیارید.منتظرتونیم